به زودی...

طیبه عباسی

آموزگارم
شاعری بلد نیستم

تصویر خاطرات من از عشق تو پر است
از من مگیر مستی این خاطرات را...

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

تو روز آخر اسفند ، من آغاز فروردین...

يكشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۱۳ ب.ظ

نسیمی بافه های گیسوانم را رها کرده

خدا با بی قراری سرنوشتم را بنا کرده

 

همیشه معتقد بودم که عشق افسانه ای واهی است

ولی انگار حالا در دلم آتش به پا کرده

 

پشیمان است هرکس عشق را پنهان نگه دارد

پشیمان تر کسی که عشق خود را بر ملا کرده

 

مگو با هیچ کس راز دلت را ...زود می میرد

گل سرخی که مشتش را برای خلق وا کرده

 

زمین هم دوست دارد در کنار آسمان باشد

ولی تنها به یک دیدار از دور اکتفا کرده

 

تو روز آخر اسفند ، من آغاز فروردین

خدا ما را به همدیگر رسانده یا جدا کرده ؟

   

  • ۹۴/۰۲/۲۰
  • ۱۰۴۹ نمایش
  • طیبه عباسی

نظرات (۴)

سلام طیبه جان
خیلی قشنگ بود
خوشحالم که وبلاگ زدی
شعراتو دوس دارم...
  • خنده ی لواشکی
  • به به!طیبه بانو!
    خیلی خوشحالم اینجا می بینمت.
    بابت شعرای خوبت ممنون.

  • نجمه هاشمی
  • سلام عزیزم.

    غزل زیبایی رو خوندم . به روز شدی خبرم کن

  • محمد میرزایی بازرگانی
  • چقدر بیت آخر رو دوست دارم ...

    تو روز آخر اسفند،من آغاز فروردین
    خدا ما را به همدیگر رسانده یا جدا کرده؟
    پاسخ:
    ممنونم . برقرار باشید