هر کسی درمان ما را خواست گفتم آه...او
سه شنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۴۹ ب.ظ
در پی ات از قونیه تا بلخ گشتم کو به کو
با تنی خسته، دلی آشفته، بغضی در گلو
بوی گیسوی تو از هر سو که آمد، آمدم
شرح حالم را بپرس از گیسوانت موبه مو
هر سحر با گریه سر بر شانه های مولوی
می گرفتم از دهان شمس حق تسبیح هو
هرکسی از درد ما پرسید گفتم آه...عشق
هر کسی درمان ما را خواست گفتم آه...او
می شوی روزی توهم زندانی یک شیشه عطر
ای گل سرخی که باغ از تو گرفته رنگ وبو
شیشه ی می را کجا از دست تو پنهان کنم
تا نریزی پیش چشم دیگران می در سبو
حاصل رنجی که از عشقت کشیدم هرچه هست
عاقبت یک روز خواهد برد از من آبرو
طیبه عباسی